رد شدن به محتوای اصلی

پست‌ها

دارای ویژگی

اردیبهشت

پسرک بزرگ شده، حالا دیگر هم لگد می زند، هم می چرخد و هم خوب بلد است که چطور در هر ساعتی از شبانه روز حواسم را به خودش جلب کند. گاهی معده ام را سوراخ می کند و گاهی هم ... بالاخره دارد کار خودش را می کند و برایش آرزویی جز سلامتی ندارم. این روزها نیرویی دویده توی تنم که نمی دانم چیست، یک جورهایی مثل یک حس یا آرزوی خوب است، یا مثل توانی مجدد برای شروع چیزهای خوب. خواندن زبان را به صورت جدی از سر گرفته ام، می خواهم بنشینم و منابع اساسی جامعه شناسی و علوم انسانی را که مدت ها پیش خوانده بودم یا گله به گله خوانده بودمشان را دوباره بخوانم و خواندن کتاب های حوزه ادبیات را شروع کنم. برای این که خسته نشوم و از برنامه ام عقب نیفتم تصمیم گرفته ام که یک برنامه آرام و متعادل داشته باشم. از یکی دو هفته دیگر کم م باید به خاندن ادبیات حوزه کودکان هم بپردازم، می تواند برایم جالب و دوست داشتنی باشد و می خواهم از یک نگاهی متفاوت تر به آن نگاه کنم. امروز را هم یک جورهایی گذاشتم روز اول شروع زندگی در سال جدید. امسال جز پسرک گه هنوز نمی دانم چی می شود و کی می آید و ممکن است یک دفعه ای همه چیز را به

آخرین پست‌ها

نود و هفت نامه

من و تنهایی که تو خواستی

زبان مادری کاربردی

زندگی می گذرد...

کودکی در من ترانه می خواند...

نوشتن که دلیل نمی خواهد.

دلخوشی های مزاحم

اشتباهی به نام گذشته

از خوبی های داشتن یک وبلاگ

آکواریوم و گلدان