دلخوشی های مزاحم

همه ما آدم ها دلخوشی هایی داریم، دلخوشی های ساده که روزمان را به امیدش آغاز می کنیم و شب ها به امید ادامه اش به خواب می رویم، تمام طول روز کار می کنیم چون آن دلخوشی مانند روزنه ای ، ما را امیدوارانه به سوی زندگی هدایت می کند.
فرزند، همسر، عشق، کار و ... دلخوشی های هر یک از ماهاست، حتی گاهی خیلی ساده ، مثل گاه به گاه دیدن فردی توی خیابان که هر صبح وقت رفتن به محل کار می بینی اش و هیچ از آن فرد نمی دانی، لبخند می زنید و رد می شوید. گاهی این دلخوشی ساده می شود، مثل رد شدن از روی پلی که هر صبح تو را به محل کارت می رساند. شاید هم ساده تر ، مثل درست کردن لقمه ای نان و پنیر که همکاری از سر لطف و محبت این کار را برایت انجام می دهد ، گاهی این دلخوشی می تواند شنیدن صدای کسی باشد که دوستش داری، صدای سر صبح خوابالودش ، صدایی که کمی خش دارد و گاهی از سر عصبانیت کودکانه ای غر غر می کند.
اما سخت است، گاهی راه دلخوشی های کوچک را به روی دیگران می بندیم، نه مستقیم اما خیلی ساده منعش می کنیم و نمی دانیم ممکن است همین دلخوشی ساده امیدواری بزرگی برای او باشد. گاهی دلخوشی های دیگران ، مزاحمت های بزرگی می شوند برای ما ، دچار استیصال می شویم و نمی دانیم چکار کنیم، بعد منعش می کنیم، مسیر صبحگاهمان را عوض می کنیم، آن پل را به دلیل تعمیرات ماه ها می بندند، لقمه ای که همکارت درست کرده را چند روزی نمی خوری و تماس های سر صبح را کاری زائد و غیرعادی می دانیم و دلسردش می کنیم و اینطوری کم کم دلخوشی ها مزاحم زندگی آدم می شوند. حس شان هست، میل شان عمیقا در انسان است ، اما مجبور است برای ادامه بهتر زندگی روی آن ها خط بکشد، یکی یکی و کم کم از بین شان ببرد و آن وقت می شود یک آدم تنها و غمزده که جایی از وجودش بدجور خالی می شود.

خوب است اگر حواسمان بهم هست، دلخوشی های آدم ها را ازشان نگیریم. آدم که نمی داند چند روز زنده است، چند روز دیگر در زندگی اش سر زنده می ماند. حواسمان به خودمان و دنیایمان باشد، شاید گاهی همین دلخوشی هایی که ساده از دیگران می گیریم، دلیل دردهای بزرگشان باشد.

نظرات

پست‌های پرطرفدار