چراغ ها را ببوس
مرا خاموش کن
بی تو همه چیز دگرگون می شود
حتی بوسه ای
ایمیلتان را نفرستادید
این روزها به هرچه بنگریجایشان عوض شده حتی به من و گلدان پشت پنجرهکه قلم مرا ربوده است واین سطرها را غنچه می دهدو من که پشت پنجره، کوچ احتمالی تو را انتظار می کشمدیگر ابرها هم برای باریدن بهانه می خواهندو این باران که می دانمنتیجه تبصره دولت استبه دل من نمی نشیندمعنی عشق در ترافیک شهر گم شده استوگرنه تنهایی و جنین گوشه خیابان حاصل عشق زیر باران مصنوعیست آنگاه که همه گمان می کردند که عاشق شده اند آن شب که ابرها و روسپیان شهر باهم بارور شدند در باد...بادهایی که دیگر برای به رقص درآوردن موهایت نمی وزندبادهایی که فقط این دیشها را تکان می دهندسیگنالهایی که حتی به زیر زمین هم می رسندآنجا که سفرهای درون شهریمان را بردیمهمانجا که فلشها مسیر زندگیمان را نشان می دهندصدای خُرد شدن استخوانهایی در زیر قطارو عشقی که به دیوارهای ایستگاه پاشیده می شودمی دانم، تصویرهای این سطر را دوست نداریپایم را از قرمز پشت زرد می گذارمنسیم قطار به صورتم می خوردتکرار عکست در شیشه هاعکست، عکست...این روزها به هرچه بنگری جایشان عوض شدهحتی به من و کسی که در عکس، کنار توست.و من خوب یادم هستکه یک روز عشق آمد من و ابرها باهم گریستیم بی هیچ بهانه و تو رفتی و من و ابرها بازهم گریستیم با یک بهانهاین روزها به هرچه بنگری جایشان عوض شدهحتی به من و گلدان پشت پنجره "فرهود سلامي"
ای ول....ای ول....اینو دوس داشتم:-)
http://anniversary.blogfa.com/post-188.aspx
این موسیقی می افتد از دهان تو اگر نخوانی.
ایمیلتان را نفرستادید
پاسخحذفاین روزها به هرچه بنگری
پاسخحذفجایشان عوض شده
حتی به من و گلدان پشت پنجره
که قلم مرا ربوده است واین سطرها را غنچه می دهد
و من که پشت پنجره،
کوچ احتمالی تو را انتظار می کشم
دیگر ابرها هم برای باریدن بهانه می خواهند
و این باران که می دانم
نتیجه تبصره دولت است
به دل من نمی نشیند
معنی عشق در ترافیک شهر گم شده است
وگرنه تنهایی و جنین گوشه خیابان
حاصل عشق زیر باران مصنوعیست
آنگاه که همه گمان می کردند که عاشق شده اند
آن شب که ابرها و روسپیان شهر باهم بارور شدند
در باد...
بادهایی که دیگر برای به رقص درآوردن موهایت نمی وزند
بادهایی که فقط این دیشها را تکان می دهند
سیگنالهایی که حتی به زیر زمین هم می رسند
آنجا که سفرهای درون شهریمان را بردیم
همانجا که فلشها مسیر زندگیمان را نشان می دهند
صدای خُرد شدن استخوانهایی در زیر قطار
و عشقی که به دیوارهای ایستگاه پاشیده می شود
می دانم،
تصویرهای این سطر را دوست نداری
پایم را از قرمز پشت زرد می گذارم
نسیم قطار به صورتم می خورد
تکرار عکست در شیشه ها
عکست،
عکست...
این روزها به هرچه بنگری جایشان عوض شده
حتی به من و کسی که در عکس، کنار توست.
و من خوب یادم هست
که یک روز عشق آمد
من و ابرها باهم گریستیم بی هیچ بهانه
و تو رفتی و من و ابرها بازهم گریستیم با یک بهانه
این روزها به هرچه بنگری جایشان عوض شده
حتی به من و گلدان پشت پنجره
"فرهود سلامي"
ای ول....ای ول....اینو دوس داشتم:-)
پاسخحذفhttp://anniversary.blogfa.com/post-188.aspx
پاسخحذفاین موسیقی
پاسخحذفمی افتد از دهان
تو اگر نخوانی.