تـــــــــــو

پیاده روهای آرمیده زیر برف دی ماه ، برف های آرمیده زیر نور آفتاب و من آرمیده زیر احساس تو.

این صبح ها که نور می تابد از لابه لای پنجره ی اتاقم، این روز های سرد و آفتابی که گنجشک ها بی قرار خرده های نان صبحگاهی هستند، این روز ها حس می کنم که هدیه بزرگی ست برای من ، حضور تو، برای من که توی لحظه هایم سقوط های پیاپی را تجربه می کنم، خالی شدن های اجباری را، سختی را، اشک را...

نظرات

پست‌های پرطرفدار