باور نمی کنی

تو را دوست دارم، ذوب که می شوم میان بازو هایت ، خواب که می بینم کنار چشم هایت... تو را دوست دارم، نفس که می کشی روی گونه هایم ، بغض که می کنم ، که می کنی توی آغوشم...

تو را دوست دارم، زمزمه که می کنی من را ، دوستی را ، دنیا را ، عشق را میان لحظه هایم ، تو را دوست دارم، بیشتر از هر روزی، بیشتر از هر ثانیه ای ، بیشتر از هر کسی ...

تشویشم تمام نمی شود چرا؟ مثل جوجه تیغی شده ام این روزها ، همه اش احساس خطر است که می بینم ، توی خودم فرو رفته ام و تیغ هایم آماده نبرد...

نظرات

ارسال یک نظر

پست‌های پرطرفدار