پارک

اين جا تجلي کودکانه هاست

وقتي زرد سر مي خورد از سرسره

و آبي تاب مي خورد تا آبي آسمان

گربه روي نيمکت بتوني

و کبوتر روي سقف هاي حلبي

زنده بودنشان را مي غلتانند

در آرامش کشدار عصر

سفال ها ميان اين همه سقف هاي فولادي

غريبگي مي کنند با آسمان

ابن جه غريبگي داد مي زند

و هيچ گنجشکي قد چنار پارک را نمي داند

قدر پنجره هاي فولادي را چرا...

تاب هاي بي صندلي

سرسره ها بدون پله

و سنگريزه هايي که ميان پاهاي کودکانه هاي خيالم غلت مي زنند

من غريبگي ام را با همه ي دنيا

در گوش گنجشککي که به آخرين سقف سفالي دلخوش کرده

مي خوانم





دفتر ط.گ - رشت

نظرات

ارسال یک نظر

پست‌های پرطرفدار