یلدا
آسمان روشن می شود
و خورشید اولین تلالو اش را به چشمان عاشق من هدیه می دهد
آری
امروز من پیامبر زمین ام
و تو وحی می شوی
با خورشید
با نور
با زیبایی
بر قلب من
دریچه های عظیم محبتت را به زمین من می گشایی
و در جشن پیامبر شدن ام
پایکوبی تمام ابر ها و ستاره ها را هدیه می دهی
به زمین سرد و غمناک
...
من این جا در انتظار یلدا نشسته ام
که می دانم سر انجام اش پیامبری دختری ست
از سرزمین دریای آبی خزر
نظرات
ارسال یک نظر